حکمت و نصیحت

ساخت وبلاگ
موریس بوکایله متعلق به پدر و مادر فرانسوی بود، وی والدین خویش را دوست می داشت و یک مسیحی پرورش داده شده بود. وقتی دوره تحصیلی متوسطه را ختم کرد، به دانشکده طب در دانشگاه فرانسه رفت. وی در طبابت مهارت پیدا کرد و مدرک تحصیلی را دریافت نمود و آنقدر تلاش نمود که کاملا معروف شد. و زرنگترین و مشهورترین جراح در فرانسه مدرن شد ولی اتفاقی افتاد که زندگی اش را کاملا تغییر داد.داستان پیوستن وی به اسلام:فرانسه به خاطر دلبستگی بی مانندش به معماری و میراث تاریخی شهرت دارد. وقتی ریس جمهور جامعه شناس فرانسه، فرانکویز میتراند در سال 1981 به قدرت رسید، در اواخر دهه هشتاد از مصر تقاضای انتقال مومیایی جسد فرعون مصر را به فرانسه کرد تا اینکه یک سلسله از بقایای تاریخی مقبره به فرانسه منتقل شود و همچنان بعضی از آزمایشاتات را روی مومیایی اجرا نمایند. در حقیقت، جسد ستمگرترین فرعون مصر به فرانسه فرستاده شد و عجیب تر اینکه ریس جمهور فرانسه و وزرای وی ، به همراهی کارمندان ارشد در مقابل هواپیمای حامل مومیای فرعون صف کشیدند و به او تعظیم کردند مثل اینکه فرعون هنوز هم زنده باشد! بعد از اختتام مراسم شاهانه استقبال از فرعون مصر، مومیایی مستبد در فرش سرخ مشابه ای که روی آن دریافت شده بود، حمل گردید. سپس، مومیایی به بخش خاص در مرکز آثار تاریخی فرانسه منتقل شد. باستان شناسان، جراحان و کالبدشکافان نامدار مطالعات را روی مومیایی به منظور کاوشکری در اسرار آن شروع کردند. جراح ارشد و دانشمند مسئولدر این تحقیق موریس بوکایله بود. وقتی که سایر سایر دست اندر کاران مشغول ترمیم جسد بودند، پروفسور موریس بوکایله به چیز دیگری فکر می کرد. او می کوشید تا علت مرگ این فرعون را دریابد. نیمه های شب او تحلیل نهایی خویش را جمع بن حکمت و نصیحت...
ما را در سایت حکمت و نصیحت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jtjask بازدید : 28 تاريخ : چهارشنبه 4 بهمن 1402 ساعت: 2:33

آشنایی با عالم برزخ بسم الله الرحمن الرحيمالحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و ‏اما بعد‏:‏كلمه برزخ در لغت‏به معناى فاصله و حائل ميان دو چيز راگويند.انسانها در برزخ به طور کامل به ثواب يا پاداش و يا عقاب اعمالشان نمي رسند بلکه در اين ميان و تا روز قيامت که الله تعالي هر وقت اراده نمود و قيامت را برپا کنند، خواهند ماند و تا آنروز مکاني است براي عذاب و ثواب انسانها نه بصورت کلي.در صحيحين از عبدالله بن عمر رضي الله عنه روايت است كه رسول الله صلي الله عليه وسلم مي فرمايند:«إِنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا مَاتَ عُرِضَ عَلَيْهِ مَقْعَدُهُ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ إِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَمِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَإِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَمِنْ أَهْلِ النَّارِ فَيُقَالُ هَذَا مَقْعَدُكَ حَتَّى يَبْعَثَكَ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» صحيح بخاري (1379) ، وصحيح مسلم (2866).«هر وقت، يكي از شما فوت كند، صبح و شام، جايگاهش به او عرضه مي شود. اگر بهشتي باشد جايگاهش در بهشت و اگر دوزخي باشد، جايگاهش در دوزخ، به او نشان داده مي شود. و به او گفته ميشود: اين، جاي توست تا روز قيامت كه خداوند تو را حشر مي نمايد».به علاوه قيامت براي همه انسان ها در يک روز تحقق ميابد چرا که زمين و اسمان بايد دگرگون گردد و عالمي نو ايجاد شود و حيات نوين انسان ها در ان صورت گيرد بنابراين در ميان دنيا و اخرت برزخي قرار داده شده است و مردگان به ان جا مي روند و تا اخر دنيا و برپا شدن قيامت در ان جا خواهند بود و پس از پايان دنيا با يک ديگر محشور مي شوند زيرا ممکن نيست هر انسان براي خود مستقل قيامت داشته باشد.چرا که قيامت بعد از فناي دنيا و تبديل زمين و اسمان حکمت و نصیحت...
ما را در سایت حکمت و نصیحت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jtjask بازدید : 31 تاريخ : چهارشنبه 4 بهمن 1402 ساعت: 2:33

پسری که نمازش را به تاخیر می انداختبخاطر می آورد که مادر بزرگش همیشه به او می گفت : "نباید نمازت را تا این وقت معطل کنی". مادربزرگش 70 ساله بود اما هر وقت صدای اذان را می شنید، سریعا برمی خواست و نمازس را ادا می کرد. اما در عوض او نمی توانست بر خودخواهی اش غلبه کند تا برخیزد و نماز بخواند. هر چه کوشش می کرد باز هم نمازش همیشه در آخرین موعد خوانده می شود و با عجله هم نماز می خواند تا وقت نماز قضا نشود. در همین باره فکر می کرد که متوجه شد فقط 15 دقیقه به نماز عشاء مانده. با عجله وضو گرفت و نمازعشاء را خواند. وقتی تسبیح می گفت حرفهای مادر بزرگ به خاطرش آمد و از اینکه باز هم دیر کرده خجالت زده شد. دعا کرد و به سجده رفت و جند لحظه در همان حالت باقی ماند. تمام روز را در مکتب می ماند و خسته می شد، بسیار خسته. با صدا و فریادی ناگهانی بیدار شد. به شدت عرق کرده بود. اطرافش را نگاه کرد. آنجا بسیار شلوغ بود. هر طرف را می دید پر از مردم بود. بعضی از آنها بهت زده اطرافشان را نگاه می کردند، بعضی ها دیوانه وار به چپ و راست می دویدند و بعضی ها به زانو افتاده و سرشان را با دستهایشان محکم گرفته بودند. ترس و وحشت او را فرا گرفت و فهمید در کجا قرار گرفته است.نزدیک بود قلبش انفجار نماید. این روز قیامت بود.وقتی زنده بود در مورد سوال و جواب روز قیامت بسیار شنیده بود اما به نظر می رسید این روز بسیار دور باشد. آیا امکان دارد که همه اینها پرورده ذهن او باشد؟ نه، صبر و ترس به اندازه ای زیاد بود که تصورش ناممکن بود. سوالات هنوز هم ادامه داشتند. با عجله ار این و آن می پرسید که آیا نام او خوانده شده است یا خیر. هیچ کس قادر به جواب دادن نبود. ناگهان نام او فراخوانده شد. جمعیت به دو نیم شد و راهرویی برای او حکمت و نصیحت...
ما را در سایت حکمت و نصیحت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jtjask بازدید : 29 تاريخ : چهارشنبه 4 بهمن 1402 ساعت: 2:33